November 25, 2007

امير فرشاد ابراهيمي-لیلاج بازنده – قسمت دوم

قتلهای پی در پی آذرماه سال 1377 و بدنبال آن بیانیه معروف وزارت اطلاعات که در آن صراحتا قید شده بود که برخی از پرسنل وزارت اطلاعات( که بعدها معلوم شد از کلیدی ترین اعضای آن از ابتدای تاسیس وزارت اطلاعات تا روزهای قتلهای پائیزی بوده اند) ،در این جنایات دست داشته اند ، امید بسیاری را در دل شهروندان ایرانی پدید آورد که دیگر با وجود اصلاحات هیچ چیز مخفی نخواهد ماند و آنچنان که رئیس جمهور وقت خاتمی اظهار داشته "چشم فتنه را کور خواهد کرد " و غده های چرکین را جراحی و دست های آلوده را از حیات خلوت بیرون کشیده و برای ایرانیان آشکارش خواهد کرد . مطبوعات جان یافته در دل اصلاحات و از جمله روزنامه سلام به مدیریت آیه الله موسوی خوئینی ها که حتی یکروز پیش از صدور بیانیه رسمی وزارت اطلاعات شجاعانه خبر دست داشتن اعضای وزارت اطلاعات در این قتلها را اعلام نموده بود به میدان روشنگری آمدند و موضوع قتلهای زنجیره ای را در دستور کار خود قرار دادند . رئیس جمهور نیز با تشکیل یک هیات پیگیری بر کار بازداشت و بازجوئی و شناسایی آمران و عاملان قتلها نظارت داشته تا اینکه کار به جائی رسید که به گواهی بسیاری دیگر در توان و قدرت آنها نبود . دانه درشتها آنقدر سنگین بودند که برای جا به جائی آنها باید نظام را زیرو رو می کردند تا آنجا "حکم آمد" و هیات پیگیری ریاست جمهوری از کار برکنار شدند و پرونده بدست "دیگران" افتاد و این دیگران نیک می دانستند که چه باید بکنند و اولین کار این بود که "عناصر کلیدی " پرونده باید به نحوی محوشوند تا کار امحاء کلی پرونده آسان شود و اینچنین بود که به یکباره خبر خودکشی سعید امامی منتشر شد و در بعد از آن تمام بازجوئی های متهم ردیف اول محو شد و کار رسید به محاکمه چند عامل و کارمند دست چندم وزارت اطلاعات .گرچه سعید امامی در اولین پرونده های تشکیل شده در هیات پیگیری هم متهم ردیف اول شناخته شده بود اما این متهم ردیف اول دفاعیاتی هم انجام داده بود و در تمام اوراق بازجوئی های خویش نکاتی را بیان می کرد که برای همگان مشخص می شد که وی نیز خود عاملی بیش نبوده ورای این مسئله که سعید امامی بیش از هیجده سال معاون امنیتی وزارت اطلاعات بوده است اما در هنگام وقوع جنایات پائیز هفتاد و هفت وی تنها مشاور وزیر بوده است و طبیعی است که به هیچ وجه به عنوان مشاور وزیر نمی توانسته دستور قتلها را صادر کند و اصلا یک مشاور در ساختار اجرایی وزارتخانه نقشی ندارد و هیچ سرویس امنیتی ای به فرمان مشاور وارد عمل نمی شود در حالیکه در همان زمان وقوع قتلها مصطفی کاظمی معاون امنیتی بوده است و اینکه کاظمی هم از سعید امامی دستور می گرفته است این مسئله به خوبی نشان می دهد که دانه درشتها " کسان دیگری " بوده اند و سعید امامی نه طراح و فرمانده جنایات بلکه او نیز سربازی در این ماموریتها بوده است همچنان که وی صراحتا و به درستی خود در بازجوئی هایش اذعان داشته است : "من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامي و مقام ولايت بوده و هستم، هيچگاه بدون کسب اجازه و يا بدون دستورات مقامات عالي نظام کاري انجام نداده‌ام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانسته‌ام به عنوان پيشنهاد به مسئولانم ارائه کرده‌ام. من خود را گناهکار نمي‌دانم. کساني که حذف شده‌اند، مرتد، ناصبي و محارب بوده‌اند. حکم مجازات آنها مثل هميشه به ما تکليف شده است و ما آنچه کرده‌ايم اجراي تکاليف شرعي بوده است نه قتل و جنايت... " و البته همین شناسایی مکلفان بود که کار را از دست هیات پیگیری ریاست جمهوری درآورد !آنچه که همگان به آن اشاره داشته اند از روح الله حسینیان گرفته تا اکبر گنجی و عماد باقی و ... متهمان این پرونده ایمان داشته اند که فروهرها و پوینده و مختاری و ... ناصبی هستند ومهدور الدم هستند ، پس یعنی تمام عاملان این قتلها با این انگیزه که اینها ناصبی هستند به اعدام آنها وجه شرعی و قانونی می دادند در حالیکه اگر فرض را بر این بگذاریم که سعید امامی متهم ردیف اول است یعنی سعید امامی فتوای قتلها را داده است و دستور اعدام آنها را داده است ، در حالیکه نیک می دانیم سعید امامی در جایگاه اینچنینی شرعی نبوده است و حق فتوا نداشته . سعید امامی همچنان که خود گفته سرباز پا به رکاب این نظام بوده است و وقتی هم که به زندان می افتد آنزمانی که تصمیم به گفتن و اعتراف می گیرد ، بدون هیچ ابایی و ترس و پنهان کاری ای تمام موارد را ذکر می کند و با ذکر جزئی ترین موارد همه را می گوید تا ثابت کند که جرم و گناهی نداشته است و صرفا او دستورات "بالایی ها " را انجام می داده است و این بالایی ها همانهایی بودند که اکبر گنجی به درستی نام "شاه کلید " را بر آنها گذاشت .سعید امامی هنگامی که بازجو از وی سئوال می نماید ، دستور قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری را چه کسی به شما داد ؟ عنوان می کند که : " دستور قتل داريوش فروهر و پروانه اسکندري را به روال معمول هميشگي حجت‌الاسلام علي فلاحيان به من داد. احکام اعدام ساير محاربين قبلا در زمان وزارت فلاحيان صادر شده بود. از مدتها پيش قرار بر اين بود که عوامل مؤثر فرهنگي وابسته که توطئه‌ تهاجم فرهنگي را در ايران پياده مي‌کردند و جمعا صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف 29 نفر از نويسندگان از مدتها پيش مشخص و احکام قبلاً صادر شده بود که در مورد 7 تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علي فلاحيان اجرا شده بود. وقتي حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسيديم که تکليف احکام معطل مانده اعضاي کانون نويسندگان چه مي‌شود که حاج آقا دري نيز گفتند هرچه سريعتر اقدام شود بهتر است و اين بار نيز مثل ماقبل انجام شد با فرق اينکه بجاي ابلاغ از سوي فلاحيان امور از طريق حاج ‌آقا دري نجف‌آبادي هماهنگ مي‌شد " . گرچه سعید امامی در این اعتراف صراحتا انگشت اتهام را به سوی علی فلاحیان و دری نجف آبادی نشانه می رود اما در جاهایی دیگر نیز باز فاش می سازد که فلاحیان و دری نیز باز دانه درشتهای این جنایات نبوده اند و اینان نیز صرفا مجری " اوامر " بوده اند به عنوان مثال هنگامي که بازجو از وي سؤال مي‌نمايد آيا اعدامها رويه امنيتي داشت و با حکم "حفظ نظام از واجبات است" انجام مي‌شد يا حکمهاي موضوعي نيز داشت ؟ جواب می دهد که:" فلاحيان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمي‌کرد. او اين احکام را از آيت‌الله خوشوقت ، آيت‌الله مصباح، آيت‌الله خزعلي، آيت‌الله جنتي و گاها نيز از حجت‌الاسلام محسني اژه‌اي دريافت مي‌کرد و بدست ما مي‌داد. ما فقط به آقايان اخبار و اطلاعات مي‌رسانديم و بعد هم منتظر دستور مي‌مانديم " . و کار هیات درست وقتی به این سئوالات رسید پایان یافته بود و پرونده را از آنان گرفتند و سعید امامی هم خودکشی شد !سعید امامی به عنوان مثال وقتی که در صفحه 145 از جلد 16 به سئوال بازجو در باره نحوه قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری پاسخ می دهد و عنوان می نماید : " از روز قبل من تیم را آماده باش داده بودم و شب قبل هم شبیه سازی عملیات را انجام دادیم ،کار در سه گروه انجام شد ، گروه اول را خودم سرپرستی کردم و در خیابان ظهیر السلام مستقر شدیم و زاپاس بودیم تا مسئله ای خلاف برنامه ریزی اتفاق نیفتد ، گروه دوم به سرپرستی مصطفی بود که با نیروهایش در اطراف خانه متمرکز شده بود و رفت و آمدها را زیر نظر داشته و گروه سوم را سید صادق سرپرستی می کردند که به داخل منزل رفته بودند ، قبلاما کروکی خانهرا داشتیمو مشکلی نبود و تلفنی خود منزل را هم چک کرده بودیم و می دانستیم که فقط آن دو نفر در خانه هستند ، کار حدود یک ساعتی طول کشیده بود ، قرار بر نیم ساعتبود که من نگران شدم به سید صادق تماس گرفتم و علت را جویا شدم که اظهار داشت برای انتقال پروانه فروهر به بالا مقاومت می کرد ، اما کار تمام شده و الان داریم خانه را جستجو می کنیم ، بعد گذشت یک ساعت سید صادق تماس گرفت و گفت الان در راهیم و کار تمام شد . من باید به ستاد برمی گشتم چون معلوم بود تا ساعاتی دیگر حتما خبر از طریق ناجا به استعلام ما می رسید ." آنچه که به عیان و آشکارا در این اعترافات دیده می شود این است که عملیات قتل فروهرها کاری سامان یافته و کاملا امنیتی بوده است سعید امامی صرفا ناظر است ومصطفی کاظمی که در آنزمان معاون امنیتی وزارت اطلاعات بوده است به نگهبانی می پردازد و سید صادق که نام مستعار مهرداد عالیخانی است که در آنزمان معاون عملیاتی وزارت اطلاعات بوده است با جوخه اعدامش به داخل خانه می روند اما کسان بسیار دیگری بوده اند افرادی که تلفنها را چک می کردند و افرادی که کروکی و نقشه خانه را هم در اختیار داشتند و آنقدر اطلاعاتشان دقیق بوده که حتی خبر این را داشتند که دفتر تلفن دوران وزارت داریوش فروهر که اکنون حکم خاطره را برای او داشته و به هیچ وجه به کار روزمره اش نمی آمده در کجا قرار دارد ؟!سعید امامی در اعترافاتش پا را از این فراتر می گذارد و در جواب سئوال بازجو که در بعد از این قتلها به چه افرادی گزارش کار خود را دادید اظهار می دارد : " فردای آنروز به گمانم دوشنبه بود و طبق روال هر دوشنبه در وزارتخانه ما شورای عالی وزارت داشتیم که از طرف ..... اتفاقا یا طبق هماهنگی (من اطلاعی ندارم) آمده بودند که در آنجا من و آقا مصطفی و سید صادق رفتیم و مشروح عملیات را شرح دادیم منتها طبیعی بود که چون چند نیروی غیر وزارتی در آن جلسه بودند و ...... هم آنجا بود ما مواردی را ذکر نکردیم که عصر همانروز در جلسه ای که با حضور حاج آقا دری و حاج آقا فلاحیان در دفتر آقای حجازی تشکیل شده بود تمام موارد و حتی کشفیات از منزل را ذکر کردیم که آقای حجازی عنوان کردند موید باشید و برای مابقی کار آماده شوید ."شاید بسیاری ندانند که منظور سعید امامی از ذکر حاج آقا حجازی چه کسی است ؟ حجازی به نظر من وتمام کسانی که مسئله قتلهارا در این سالها دنبال می کنند شاه کلید قتلهای زنجیره است کسی که تیم عملیاتی بعد از انجام هر ماموریت و کشتار به نزد وی می رود و تمام عملیات را بدون هیچ واهمه و ابایی با ذکر جزئیات تعریف می کنند و تشویق می شوند و برای عملیات بعدی آماده ، حجازی که نام کامل وی " صادق میر حجازی " است ، مشاور و مغز امنیتی دفتر رهبری و سید علی خامنه ای است ، حجازی اکنون بیش از بیست و دو سال است که پا به پای سید علی خامنه ای از ریاست جمهوری گرفته تا بیت رهبری در تمامی امور امنیتی و اطلاعاتی نقش مغز متفکر را برای او بازی می نماید و الحق که در این بازی هیچ چیزی هم کم نگذاشته حجازی لیلاج دیگری هست که تا کنون بازنده نشده است اما در جمهوری اسلامی برنده ای جز رهبر هیچوقت وجود نداشته است تا کی قرعه بنام او افتد ...* اینکه من چگونه به اوراق بازجویی سعید امامی دسترسی پیدا نمودم مطلبی است که به خودم این حق را میدهم که منبع و مرجع خود را لو ندهم و گمان هم ندارم که موضوع مهمی باشد ، موضوع مهم اصالت این اوراق است که همانزمان با انتشار آن مورد بحث واقع شد که در چندین مرحله مورد بررسی قرار گرفت و تماما دال بر صحت و اصالت آنها بود یکبار بنا به درخواست دیوان عالی کشور نسخه ای از بازجوئی ها و نامه کذائی سعید امامی کهدر روزنامه سلام نیز منتشر شد به اداره تشخیص هویت ارسال شد که گواهی شد هر دو دست خط یکی است و همین مسئله باعث برائت من شد و یکبار هم در کمیسیون اصل نود مجلس مورد بررسی قرار گرفت و طبیعتا اگر این اوراق بازجوئی کذب بود به هر روی باید مجلس شورای اسلامی و یا آقای مهدی کروبی در جریان قرار می گرفتند . این در حالی بود که بارها آقای انصاری راد رئیس وقت کمیسیون اصل نود مجلس نیز اعلام نموده بود از طریق امیرفرشاد ابراهیمی ما به اوراق بازجویی سعید امامی دسترسی پیدا نموده ایم و کیفیت آنها نیز برای ما مسلم شده است .برای خواندن قسمت اول به اینجا بروید .