December 18, 2012

آيا ايران می توانست کره جنوبی بشود؟ فریدون خاوند

با اين حال تجربه پانزده سال رشد اقتصادی با ميانگين بالای ده در صد، همراه با تورم بسيار پايين، به گونه ای غير قابل مقاومت بر تاريخ اقتصاد معاصر ايران سنگينی ميکند. چرا اين دوره طلايی، که در واقعيت آن ترديدی نيست، از ديدگاه بخش بسيار بزرگی از نيرو های سياسی و اجتماعی و نخبگان روشنفکری سال های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ پنهان ماند و حتی با ان به دشمنی برخاستند؟مخالفت و حتی خصومت بخش بزرگی از جريان های مذهبی با اين فرآيند توسعه نسبتا دراز مدت، قابل درک است. مساله در آنجا است که در ورای جريان های مذهبی، شمار زيادی از گرايش های لاييک و حتی روشنفکری ايرانی، که بسياری از آنها سر در مکاتب غربی داشتند، نتوانستند ببينند که کشورشان يک  رونق استثنايی را تجربه ميکند که تداوم آن می تواند به يک دوران طولانی انحطاط پايان دهد. آنها بسياری از «الگو» های اقتصادی آن زمان را، از روايت های گوناگون سوسياليسم شوروی و چينی و کوبايی گرفته تا راه رشد های نوع الجزايری، عزيز ميداشتند، اما به فرآيند توسعه کشورشان، که در فضای منطقه ای آن از همه پيشتاز تر و حتی در مقياس دنيای در حال توسعه در شمار موفق ترين بود، به ديده تحقير مينگريستند. اگر اين نگاه نمی بود، سير تاريخ ايران دگرگون ميشد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home