July 02, 2005

نامه به آزادگان جهان-اکبر گنجی از زندان اوين

امروز، چهره‌ی در هم شکسته‌ی من، نمایانگر سیمای واقعی نظام جمهوری اسلامی ایران است. من اینک نماد عدالتم. عدالتی که اگر درست نگریسته شود، ظلم تمام عیار زمامداران جمهوری اسلامی را به نمایش می‌گذارد• این جسم فروریخته را از دیگران پنهان می‌نمایند، تا واقعیت جمهوری اسلامی پنهان بماند. چرا اجازه نمی‌دهند خبرنگاران تصاویر مرا بگیرند و منتشر سازند• اگر من در زندان بمیرم، عامل و آمر قتل من آقای خامنه‌ای است. مرتضوی بطور مستقیم از طریق آقای حجازی از آقای خامنه‌ای دستور می‌گیرد. من با حکومت نامحدود و غیر انتخابی آقای خامنه‌ای مخالفت کرده‌ام• گنجی می‌میرد، امّا آزادی طلبی، دموکراسی خواهی، عدالت خواهی سیاسی، امید و آرزو و آرمان نخواهد مرد. عشق به دیگری و ایثار برای مردم همچنان زنده خواهد ماند
جمعه ١٠ تير ١٣٨۴ – اول ژوئيه ٢٠٠۵
امروز نوزده روز از اعتصاب غذای من می‌گذرد. در ابتدای خرداد ماه، يازده روز در اعتصاب غذا بودم. از بيست و يک خرداد مرحله دوم اعتصاب غذا آغاز شد. در مجموع، طی سی روز اعتصاب غذا، وزن من از هفتاد و هفت کیلوگرم به پنجاه و هشت کیلوگرم کاهش یافته است. یعنی طی یکماه نوزده کیلو کاهش وزن.مرا در سلول انفرادی بند دويست و چهل حبس کردند و مجازاتهای اضافی دیگری چون ممنوع التلفن بودن، ممنوع الملاقات بودن، ممنوعیت مطالعه روزنامه و ممنوعیت استفاده از هواخوری را بر من تحمیل کردند.دروغ در نظام‌های اقتدارگرا، از رذیلت به فضیلت تبدیل می‌شود. دروغگویان مدعی‌اند: زندانی سیاسی نداریم، سلول انفرادی نداریم، اعتصاب غذا در زندان‌های ایران وجود ندارد، زندان‌ها به هتل تبدیل شده است. مشکلات و مسائل را از طریق تغییر نام حل می‌کنند. سلول انفرادی را سوئیت می‌نامند و گمان باطل می‌برند که مسئله حل شده است. آیا اگر کسی الاغ را طوطی بنامد الاغ از طریق انقلاب ماهیت به طوطی تبدیل می‌شود؟ زندانی یعنی سلب آزادی. آیا با هتل نامیدن زندان، ماهیت زندان دگرگون می‌شود؟ (از تعابیر ذات گرایانه استفاده کردم چون فیلسوفان مسلمان، ذات گرایند و انقلاب ماهیت را محال می‌دانند.) زندانی سیاسی کسی است که به دلیل عقاید و بیان نظرات دگراندیشانه‌اش زندانی می‌شود. تمام نهادهای حقوق بشری دنیا تأیید کرده‌اند که طی سالهای گذشته صدها نفر به دلیل دگراندیشی در ایران زندانی شده‌اند. دادستانی دروغ ساز تهران یک روز مدعی می‌شود گنجی را به دلیل اعتصاب غذا در سلول انفرادی حبس کرده است. روز دیگر می‌گوید گنجی را برای تنبیه در انفرادی حبس کرده‌اند و تا زمانی که متنبه نشود در انفرادی خواهد ماند و در آخرین اظهار نظر می‌گویند «از آنجایی که گنجی مشکل تنفسی داشت، پزشکان تشخیص دادند وی در محیط آرام و دور از هیاهو باشد». دروغگو با فراموش کردن دروغ‌های پیشین، دروغ‌های جدید می‌بافد. فراموش کرده‌اند که یک ماه پیش رئیس دادگستری استان تهران (علیزاده) مدعی شد گنجی بیمار نیست. اینک می‌گویند به تشخیص پزشکان گنجی از بیماری تنفسی (بخوانید آسم) رنج می‌برد. آیا پزشکان توصیه کرده‌اند گنجی را در سلول انفرادی ممنوع التلفن، ممنوع الملاقات، ممنوع از خواندن روزنامه و ممنوع از آفتاب و هوای تازه کنید؟ آیا پزشکان دستور دادند در ساعت بيست دقیقه‌ی بامداد جمعه بيست و هفت خرداد یک قاچاقچی محکوم به پانزده سال حبس را به زور وارد سلول گنجی کنید تا دخل او را بیاورد؟ (آن فرد قاچاقچی را صبح روز پنجشنبه بيست و شش خرداد به دفتر دادستان تهران بردند و سعید مرتضوی به خوبی او را توجیه کرده بود که شب هنگام چه باید صورت دهد. فردی که از دفتر مرتضوی در ساعت دوازده و بيست دقيقه به همراه او به درب سلول من آمد، به مراقبین می‌گفت اگر دست من بود جنازه‌ی گنجی را خودم روی زمین می‌انداختم. البته من زیر بار نرفتم و او را به سلول راه ندادم و خودم هم از سلول بیرون آمدم. (کل ماجرای آن شب را در نامه‌ی جداگانه‌ای شرح داده‌ام).بدانید اگر تنبیه به معنای انکار عقاید پیشین باشد، گنجی هیچگاه متنبه نخواهد شد کلیه‌ی مکتوباتم، خصوصاً دفتر اول و دوم مانیفست جمهوری خواهی زاده‌ی تأمل و آگاهی‌اند. نقد بی‌رحمانه‌ی آنها بر عهده‌ی دیگران است. بدانید گنجی تا رسیدن به مقصود، دست از اعتصاب غذای نامحدود بر نخواهد داشت. توبه نامه نویسی شیوه‌ی بازجویان استالین بود که به استالینیست‌های ایرانی به ارث رسیده است.امروز، چهره‌ی در هم شکسته‌ی من، نمایانگر سیمای واقعی نظام جمهوری اسلامی ایران است. من اینک نماد عدالتم. عدالتی که اگر درست نگریسته شود، ظلم تمام عیار زمامداران جمهوری اسلامی را به نمایش می‌گذارد. صورت و بدن در هم ریخته‌ی من، به طور پارادوکسیکالی، عدالت ادعایی و ظلم واقعی را ظاهر می‌سازد. اکنون هرکس مرا می‌بیند، با تعجّب می‌پرسد آیا شما اکبر گنجی هستید؟ با تو چه کرده‌اند؟آری، من نه بیمارم نه اعتصاب غذا کرده‌ام. وزن مرا از طریق شکنجه‌های ابداعی در عرض یکماه از هفتاد و هفت به پنجاه و هشت رسانده‌اند. این جسم فروریخته را از دیگران پنهان می‌نمایند، تا واقعیت جمهوری اسلامی پنهان بماند. چرا اجازه نمی‌دهند خبرنگاران تصاویر مرا بگیرند و منتشر سازند.خوش بود گر محک تجربه آید به میانتا سیه روی شود هرکه درو، غش باشدهمانطور که بارها گفته‌ام اگر من در زندان بمیرم، عامل و آمر قتل من آقای خامنه‌ای است. مرتضوی بطور مستقیم از طریق آقای حجازی از آقای خامنه‌ای دستور می‌گیرد. من با حکومت نامحدود و غیر انتخابی آقای خامنه‌ای مخالفت کرده‌ام. گفته‌ام قدرت مطلق غیر پاسخگوی مادام‌العمر، با مردم‌سالاری تعارض دارد. گفتم بیان این نظر با واکنش تند و سریع آقای خامنه‌ای مواجه خواهد شد. آنچه پیش آمد نشان داد که تشخیص من درست بود. او انتقاد از خودش را به هیچ وجه تحمل نمی‌نماید. کروبی و معین و‌ هاشمی رفسنجانی هم در این انتخابات مزه‌ی مردم سالاری دینی خامنه‌ای را چشیدند. دخالت گسترده و تشکیلاتی سپاه و بسیج، صدای ستاد لاریجانی و شخص محسن رضایی را هم درآورد. نظام سلطانی با دموکراسی تعارض دارد. در این نظام سلطان همه کاره است و دیگران گوش بفرمان. مرتضوی به همسر من گفته است: «مگر گنجی بمیرد چه خواهد شد؟ روزانه بیش از ده‌ها نفر در زندان‌ها می‌میرند. گنجی هم یکی از آنها». این سخن آقای خامنه‌ای است که از زبان مرتضوی به گوش می‌رسد. گنجی می‌میرد، امّا آزادی طلبی، دموکراسی خواهی، عدالت خواهی سیاسی، امید و آرزو و آرمان نخواهد مرد. عشق به دیگری و ایثار برای مردم همچنان زنده خواهد ماند.اکبر گنجی چهارشنبه هشت تير ماه هشتاد و چهار
پاورقی: 1. دادستان گفته است در سلول گنجی باز است و او با دیگر متهمان این بند (متهمان پرونده‌ی انتشار و فروش سؤالات کنکور) ارتباط دارد. این مدعا هم دروغ است. متهمان یک پرونده را به طور جداگانه ماهها در سلول انفرادی حبس می‌کنند تا با یکدیگر تبانی نکنند و در اثر فشار بازجوئی و قطع کامل ارتباط با دنیای خارج، به هرچه بازجویان بخواهند اعتراف کنند. من گاه صدای برخی از محبوسان در سلول انفرادی را می‌شنوم که خواهان استفاده از هواخوری و بازکردن پنجره‌ی کوچک سلول خود هستند. باز بودن درب کلیه‌ی سلول‌ها و ارتباط با یکدیگر کذب محض است. اخیراً یکی از همین کنکوری‌ها چهارده روز دست به اعتصاب غذا زد

2 Comments:

At 1:15 PM, Anonymous Anonymous said...

به اکبر گنجی بعنوان يک زندانی سياسی احترام ميگذارم و به تيتر شما يعنی :

اكبر گنجي-رهبرملت ايران- آزاد بايد گردد
يک زرت بزرگ ميگويم.
حتما اگر تهرانی ساواکی( در زمان انقلاب) هم کمی جر و بزه گنجی را ميداشت بعنوان ليدر خودتان معرفی ميکرديد.
کسانی که در جنايات جمهوری اسلامی شريک بوده اند ، بعد از عذر خواهی ازمردم ايران بايد به ته صف بروند، ونه اينکه رهبر شوند.
هنوز بخشی از قربانيان اين ذوب شده گان در ولايت خمينی جلاد درسالهای ۶۰، هنوز زنده اند، لااقل صبر کنيد تا اين شاهدان ازدنيا بروند و بعد او را رهبر خود کنيد.

 
At 1:19 PM, Anonymous Anonymous said...

به اکبر گنجی بعنوان يک زندانی سياسی احترام ميگذارم و به تيتر شما يعنی :

اكبر گنجي-رهبرملت ايران- آزاد بايد گردد
يک زرت بزرگ ميگويم.
حتما اگر تهرانی ساواکی( در زمان انقلاب) هم کمی جر و بزه گنجی را ميداشت بعنوان ليدر خودتان معرفی ميکرديد.
کسانی که در جنايات جمهوری اسلامی شريک بوده اند ، بعد از عذر خواهی ازمردم ايران بايد به ته صف بروند، ونه اينکه رهبر شوند.
هنوز بخشی از قربانيان اين ذوب شده گان در ولايت خمينی جلاد درسالهای ۶۰، هنوز زنده اند، لااقل صبر کنيد تا اين شاهدان ازدنيا بروند و بعد او را رهبر خود کنيد.

 

Post a Comment

<< Home