April 29, 2005

انقلابي در راه است

اگر اصلاح طلبان را انگ حماقت بزنيم بدون شك خودرا فريب داده ايم. اين ها آنچنان با سياست و درايت جو عمومي رسانه هاي اپوزيسيون را در كنترل خود در آورده اند كه حدي بر آن متصور نيست. از جمله القائات اين آقايان كه مدام هم در اكثر سايتها و نشريان تكرار ميشود نفرت مردم از هرنوع انقلاب و اقدام قهر آميز بر عليه حاكميت سركوبگر اسلامي است. اصلاح طلبان كه ميدانند در صورت وقوع قيام خود نيز به علت دست داشتن در سركوبهاي نظام و غارت سرمايه هاي مملكت و همكاري و تاييد ولايت مطلقه فقيه در زمان خميني بايد بر صندلي اتهام بنشينند با تبليغ نفرت از اقدام قهر آميز ميخواهند خودرا به عنوان تنها نيرويي كه ميتواند بصورت صلح آميز سركوبگري حكومت را تعديل نمايد معرفي نمايند. اينها چنان از نفرت مردم از انقلاب كردن سخن ميگويند كه انگار كار مردم ما تا ديروز انقلاب روزانه بوده و حالا از اين شيوه به ستوه آمده و آنرا بي نتيجه يافته اند. بايد نكاتي را به دوستاني كه تحت تاثير اين تبليغات كاذب قرار ميگيرند ياد آور گردم:
يك: هيچ عقل سالمي طرفدار كشته شدن در اثر به خيابان ريختن نيست. اين نظامهاي سركوبگر هستند كه آنچنان عرصه را بر مردم تنگ ميكنند كه براي آنها در صورت پيدا كردن يك نيروي جانشين قابل اعتماد چاره جز يكسره كردن كار جباران نميماند.
دو: نظام كشتار گر حاكم بر ايران هيچگاه بصورت مسالمت آميز حكومت را به نمايندگان منتخب مردم واگذار نخواند كرد. دامن اينها آلوده تر از آن است كه بتوانند با اينهمه قتل و غارت و تجاوزي كه كرده اند به امنيت خود بعداز واگذاري حكومت اعتماد نمايند. هزاران خانواده عزيز از دست داده منتظر به دار آويختن قاتلين فرزندان و عزيزان خود است. چه كسي ميتواند جلوي اين سيل عظيم نفرت را بگيرد.
سه: مقايسه ايران با اوكراين و قرقيزستان غلط است. ايران را با عراق صدام مقايسه كنيد. صدام بدون يك انقلاب مسلحانه و يا دخالت خارجي رفتني نبود.
چهار: انقلاب بخودي خود و در اثر كنش و واكنش بين استبداد و نيروهاي تحت ستم بوقوع ميپيوندد. كسي نميتواند بگويد كه ما بايد فردا انقلاب كنيم و بدينگونه آنرا شروع نماييم. پديده انقلاب بخودي خود در ادامه مبارزه و براي وارد كردن ضربه نهايي بر ديكتاتوري به وقوع مي پيوندد.
پنج: اينكه تمام انقلابها منجر به ديكتاتوري ميشود دروغ است. اين به رهبري انقلاب و نبروهاي حاضر در آن بستگي دارد. در آمريكا و در نيكاراگوئه به دمكراسي منجر شد.
شش: اصلاح طلبان اگر ذره اي صداقت داشتند با پوزش از جنايتهاي گذشته شان و با اعتراف به آنها بايد به كنج عزلت پناه ميبردند. نميشود كه هزاران نفر را كشته، هزاران نفر را به بهانه انقلاب فرهنگي و پاكسازي ادارات از زندگي ساقط كرده باشي و باز هم رويت چند من باشد.
هفت: اصلاح طلبان كه در زمان خميني آقايي ميكردند همان كارهايي را ميكردند كه طالبان حاكم بر ايران در حال حاضر ميكنند- نويسنده كشي( سعيد سلطانپور) - سركوب اقوام ( كردستان و تركمن صجرا) كشتن بيگناهان ( محمد رضا سعادتي، نوجوانان طرفدار مجاهدين)، مصاحبه هاي آنچناني تلويزيوني ( نوجوانان طرفدار مجاهدين، حزب توده)

1 Comments:

At 2:39 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام آسيدقلي خان

يادمان باشد، يك سگي هم بنام خلخالي سقط شد كه جزو اصلاح طلبان بود.


حميد

 

Post a Comment

<< Home